ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای
این جشنها برای تو تشکیل می شود
این اشکها برای تو تنزیل می شود
رفتی؛ برای آمدنت گریه می کنم
چشمان ما به آینه تبدیل می شود
بوی خزان گرفته ی پاییز می دهد
سالی که بی نگاه تو تحویل می شود
ایمان ما که اکثرا از ریشه ناقص است
با مقدم ظهورتو تکمیل می شود
تقویم را ورق بزن و انتخاب کن
این جمعه ها برای تو تعطیل می شود
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0